همسرم می خواست در اطراف بخوابد

من در یک شهر کوچک در کنتاکی زندگی می کنم. اگرچه من در کنتاکی زندگی کرده ام
20 سال، 17 مورد از اینها در روابط لزبین، من شخصاً تا بهار همجنس هراسی را تجربه نکرده بودم، یا به عبارت دقیق‌تر - متوجه شدم.
روزی در سال 2003 زمانی که مردی لاغر با یک سگک کمربند ماهی مسیحی و یک سگک سیاه
تی شرتی که همجنس گرایی را در حیاط خانه ام برای من "مکروه" می نامید.
آنا، شریکم، و من به تازگی از لکسینگتون به توماس ویل نقل مکان کرده بودیم،
کنتاکی، 1
 شهری نزدیکتر به محل کار من که در آن خانه ها ارزان هستند. من
در حال حفاری در باغ بود و قبل از کاشت گوجه فرنگی، فلفل و خیار چند علف هرز را بیرون می کشید که جیم به سمت حصار رفت.
همسایه حیاط ما و همسایه 90+ ساله ما، خانم اسمیت. جیم
متعلق به همان محله کلیسای خانم اسمیت بود و به آنجا آمده بود
حیاط خلوتش تا بتواند آن فصل را در باغش بگذارد. خودش را به من معرفی کرد و وقتی دید من در حال کندن یک قطعه سخت هستم، به من پیشنهاد داد تا
منطقه ای که داشتم وجین می کردم او خوب به نظر می رسید، بسیار پیگیر بود و این را فهمید
وقتی نوبت به یک جفت دست اضافی در حیاط خلوت می رسید، فروش آسانی داشتم. جیم
تیلر خود را از دروازه ما عبور داد و در حالی که من در همان حوالی علف های هرز می کردم شروع به کار کرد.
2 << مقدمه
وقتی کارش تمام شد و من داشتم به او یک لیوان آب تعارف می کردم، بلافاصله او
پرسید: آیا متاهل هستید؟ من می دانستم که این مقدمه ای برای پرسیدن از من در یک بود
تاریخ. من ظاهری معمولی زنانه دارم که بیشتر مردم را می سازد
فرض کنید من دگرجنس گرا هستم
پاسخ دادم: «نه، من با کسی درگیر هستم.» اگرچه از نظر قانونی نیست
من و آنا متاهل، در سال 2002 به ورمونت سفر کردیم تا رسماً به آن ملحق شویم
یک اتحادیه مدنی آن موقع با جیم کلنجار رفتم و هنوز هم گاهی برای پیدا کردن تلاش می کنم
بهترین راه برای پاسخ به سوالات در مورد وضعیت تاهل من. هترونرماتیو
بسته به اینکه چه کسی و چرا این سوال را انجام می دهد، فرضیات و همجنس هراسی بالقوه در پشت این سوال نهفته است.
جیم پرسید: "آیا به کلیسا می روی؟"
گفتم: «نه،» و سپس ایمان خودم را انجام دادم. ما همجنسگرا هستیم و
کلیساهای اطراف اینجا خیلی از آن حمایت نمی کنند.»
مکث کرد، گیج نگاه کرد و مرا از نزدیک بررسی کرد. یک لحظه طولانی
گذشت. او اعلام کرد: "این در نظر خداوند مکروه است."
مات و مبهوت همانجا ایستادم و نگاهش کردم. هوا غلیظ شد. احساس گیجی کردم،
ترس، شرمسار، و عجیب و غریب، کنجکاو. فکر کردم: «یکی من را در حیاط خانه‌ام منفور خطاب کرد»، «قرار نیست این اتفاق بیفتد.» من احساس کردم
مثل یک انسان شناس که به یک یافته غیرمنتظره و ناخوشایند در مورد زندگی خودم برخورد می کند.
جیم اضافه کرد: «من برایت دعا می‌کنم»، سپس مکثی طولانی داشت، «که رشد کنی
سبزیجات خوب.» ما به طور خلاصه در مورد کیفیت خاک صحبت کردیم. در ضمن من نکردم
خودم را بشناسم من بسیار صریح هستم، حتی ممکن است برخی بگویند صاحب نظر،
شخص و از سکوت من شگفت زده شد. متوجه شدم که تمایلی به این کار ندارم
با او در مورد نظر همجنسگرا هراسانه اش روبرو شوید. چه می شد اگر تصمیم می گرفت بسوزد
صلیب روی چمن ما؟ از دور به خودم نگاه کردم، به او گوش دادم که در مورد رابطه اش با خداوند با لحن صادقانه متولد شده صحبت می کرد.
از نو.
عمل صحبت کردن با بی ایمانان یا گناهکاران در مورد مسیحی
خدا نوعی شهادت است که به آن «شاهد» می گویند. شهادت فرض است
بر این دکترین بنیادگرا که مؤمنان موظف به تصرف همه هستند
فرصتی برای معرفی خدا به زندگی یک کافر و اجازه دادن به قدرت
خداوند روی تغییر قلب خود کار می کند و روح دیگری را برای خدا به دست می آورد
اگرچه شهادت در کمربند کتاب مقدس امری عادی است، اما این اولین مورد بود
زمانی که من شخصا آن را تجربه کردم جیم در حالی که من یخ زده در کنار او، گروگانی در حیاط خلوت خودم ایستاده بودم، گفت: "خداوند مرا صدا زد."
"من به خداوند ایمان دارم. من خیلی به خدا نزدیکم، زن و بچه ام را ترک کردم. او
یک طرف رفتم و من به سمت بالا رفتم. رابطه من با پروردگار بود
مهمتر."
مقدمه >> 3
فکر کردم: «درست مثل رسولان»، اما نگفتم. یه پرس و جو کردم
صدا.
جیم گفت: «من به این همه خوابیدن و رفتن از رختخواب به تخت دیگر نمی‌روم
شرح داده شده است.
من متحیر پرسیدم: «اما تو متاهل بودی.
او توضیح داد: "همسرم می خواست در اطراف بخوابد."
"پس او یک رابطه غیر تک همسری می خواست؟" پاسخ دادم.
ایستاد و متحیر به من نگاه کرد. بعد از لحظه ای ادامه داد: «من
او افزود که به خالق ایمان داشته باشید، نه تکامل.
من به یک خالق نیز اعتقاد دارم، اما به تکامل نیز اعتقاد دارم. پاسخ دادم.
به من پلک زد. «منظورم این است که می توان به هر دو اعتقاد داشت، فکر نمی کنی؟
آنها آشتی ناپذیر نیستند شواهد علمی زیادی برای حمایت وجود دارد
سیر تکاملی.

نوشتن نظر :